امید و عشق

آموخته ام هرگاه که ناامید میشوم، خداوند با همه عظمتش عاشقانه انتظارم را میکشد، چه امیدی از این بالاتر ....

امید و عشق

آموخته ام هرگاه که ناامید میشوم، خداوند با همه عظمتش عاشقانه انتظارم را میکشد، چه امیدی از این بالاتر ....

ــــــــــ شب یلدا ــــــــــــــ

عاشق رنگ سیاه شب یلدام 
آخه از روشنی هیچ خیری ندیدم! 
عاشق تلخی انتهای عشقم 
حالا که به آخر قصه رسیدم 
عاشق شبای دلمردگی هستم 
عاشق تنهایی و تشنگی هستم 
حالا که این زندگی شبیه مرگه 
بی امون عاشق این زندگی هستم 
خنده داره دیگه دلسوزی به حالم ….. 
خط کشیدم روی روزای محالم…… 
همه ی آینده ی من وآسه ی تو 
من فقط گذشته مونده تو خیالم 
عاشق رنگ شب و رنگ غروبم… 
عاشق مرگ دقیقه های خوبم …. 
“باتموم اشتیاقم آروم آروم 
به در بسته ی بی کسی می کوبم” 

تاریکی سهم منه خیلی عزیزه


:(((

خدایـــــا از تو معجزه میخواهم، معجزه ای بزرگ در حد خدابودنت، تو خود بهتر میدانی معجزه ای که اشک شوقم را جاری کند چیست....ناامید نیستم   فقط دلتنـــــــــــــــــــگم 


اونم خیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی

البته یه کمی هم خستـــــــــه

.............

این بار اولت بود!!!

http://horselaugh.blogfa.com/ 

روزی یک زوج پنجاهمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفتند...

آنها به خاطر اینکه در طول ۵۰ سال کوچکترین اختلافی با هم نداشتند در شهر مشهور بودند 01.gif

تو این مراسم خبرنگارهای محلی هم جمع شده بودند تا راز خوشبختی شون رو بفهمند...36.gif

خبرنگار پرسید : آقا واقعا باور کردنی نیست؟ یه همچین چیزی چطور ممکنه؟ 07.gif

شوهر روزهای ماه عسل رو بیاد آورد و گفت : برای ماه عسل رفتیم به یک جزیره زیبای شرقی

و اونجا برای اسب سواری هر دو، دو تا اسب مختلف انتخاب کردیم... 13.gif

اسبی که من انتخاب کرده بودم خیلی خوب بود ولی اسب همسرم به نظر یه کم سرکش بود ! 27.gif

سر راهمون اون اسب ناگهان رم کرد و همسرم رو زمین انداخت 30.gif

همسرم خودشو جمع و جور کرد و به پشت اسب زد و گفت : این بار اولته ! 38.gif

دوباره سوار اسب شد و به راه افتاد. بعد از مدتی دوباره همون اتفاق افتاد این بار همسرم نگاهی

با آرامش به اسب انداخت و گفت : این دومین بارته !!! 40.gif

بعد بازهم راه افتادیم ، وقتی که اسب برای سومین بار همسرم رو انداخت اون با آرامش تفنگشو

از کیف دراورد و با آرامش شلیک کرد و اسب بیچاره رو کشت !!! 07.gif

سر همسرم داد کشیدم و گفتم : چیکار کردی روانی؟ حیوان بیچاره رو کشتی ؟! دیونه شدی؟!

همسرم با خونسردی یه نگاهی به من کرد و گفت : این بار اولت بود !!! 40.gif

خوشبخت


اگر آنگونه که با تلفن همراهتان برخورد می‌کنید با همسرتان بر خورد میکردید اکنون خوشبخترین فردِ دنیا بودید...!

اگر هر روز شارژش میکردید...!
باهاش در روز از همه بیشتر صحبت میکردید...!
پایِ صحبت‌هایش می نشستید...!
پیغام‌هایش را دریافت میکردید...!
پول خرجش میکردید...!
براش زیور آلاتِ تزئینی میخرید...!
دورش یک محافظ محکم میکشیدید...!
در نبودش احساسِ کمبود میکردید...!
حاضر نبودید کسی‌ نزدیکش شود حتی...!
مطالبِ خصوصیتان را به حافظه اش میسپردید...!
همیشه و همه‌جا همراهتان بود حتی در اوج تنهایی‌...!
و اگر همیشه....همراهِ اولتان بود.............
با داشتن یک همسر خوب و مهربان هیچکس تنها نیست...!

-----
در ضمن اضافه میکنم الان هم که گوشی ها تاچی شده، اگر همونقدر که گوشی رو تاچ میکنید همسرتون رو نوازش بکنید کلی خوشبخت می شوید،، :))))) ،،

 در  اخر   سیمکارتتون  سعی  کنید  یکی  باشد.....!!!

کلـــــــــــــنیک خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا


به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم ...
خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.
زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد.
آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود ...
و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.
به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.
بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم ...
فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم.
زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم ...!
خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد و من به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم :
هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم
قبل از رفتن به محل کار یک قاشق آرامش بخورم .
هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم.
زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم .
و زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم.
امیدوارم خدا نعمتهایش را بر شما سرازیر کند:
رنگین کمانی به ازای هر طوفان ،
لبخندی به ازای هر اشک ،
دوستی فداکار به ازای هر مشکل ،
نغمه ای شیرین به ازای هر آه ،
و اجابتی نزدیک برای هر دعا  .
جمله نهایی :  عیب کار اینجاست که من  '' آنچه هستم ''  را  با   '' آنچه باید باشم ''  اشتباه می کنم ،    خیال میکنم  آنچه  باید  باشم  هستم،   در حالیکه  آنچه  هستم نباید  باشم .