سلام دوستان گل
از امشب دیگه تنهای تنها شدم،
امشب دومین هم اتاقیم هم رفت، دیگه هر دو تاشون فارغ التخصیل شدن و به جرگه بیکاران محترم پیوستند، اینم از مملکت ما کارشناسان ارشد یکی از بهترین دانشگاهان ایران بیکار باشند. وزیر کار هم که با افتخار اعلام میکنند که نرخ بیکاری بین افراد لیسانس و بالاتر 20 برابر افراد زیر دیپلمه، جالبه دیگه زمونه برعکس شده، بری 20 سال درس بخونی که بیکار بشیم!!!! داش مموتی هم اعلام میکنند که ما بیکاری نداریم.واسه کاهش نرخ بیکاری هم تعریف بیکاری رو عوض کردن (حداقل یک ساعت کار در هفته!!)
منم که چند ماه دیگه به این قشر عظیم بیکار خواهم پیوست، البته دوستام به من میگفتند تو فئودالی میتونی بری رو باغ و زمیناتون کار کنید، خوبه از بیکاری بهتره!!!
از بحثمون منحرف شدیم، من ماندم و تنهایی و خدا. تنهایی هم خوبه هم بد:بدیش اینه که بعضی وقتا حوصله آدم سر میره، و بقول مامانم که میگفت نباید تنها باشی، چون اگه مریض بشی و بیافتی گوشه اتاق کسی خبر نداره، اونم من که تازه متوجه شدم که بیمارم.
دسته جمعی کارها رو هم تقسیم میکردیم، البته اون دوستم خیلی تنبل تشریف داشتن، بیشتر کارا رو خودم میکردم، مخصوصا آشپزی(بزنم به تخته آشپزیم خوبه).
خوبیایی هم داره، اینکه خودت همه کاره ای ، هروقت دوست داشتی غذا میخوری یا میخوابی، هر آهنگی دوست داشتی با صدای بلند گوش میدی، واسه کسی هم که درسخون باشه، میتونه راحتتر درس بخونه(البته من آخرین باری که درس خوندم، فکر کنم 6-7 ماه پیش بود).
تو تنهایی آدم بیشتر میتونه به کارایی که تو گذشته کرده، فکر کنه و ببینه که کجا اشتباه کرده، تا ازشون تجربه بگیره (مثل من که با اشتباهم همه چیزم رو از دست دادم) و همچنین میتونه بیشتر با خدای خودش خلوت کنه.
آره دیگه من موندم و تنهایی و یه عالمه آهنگ و فیلم! با یه وبلاگ، دیگه بیشتر میام تو وبلاگ و امیدوارم که شما دوستای وبلاگی تنهام نزارین
بیکاری رو که خوب گفتی .
به نظر منم آدم تو تنهاییهاش میتونه بیشتر به گذشتش و کارهایی که کرده فکر کنه .
موافقم .
مطلبت حرف نداشت .
آره دیگه مشکل اصلی کشور ما همین بیکاریه
منم سعی میکنم که تو این موقعیت بیشتر به گذشته و کارهایی که کردم فکر کنم، البته واسه کسب تجربه
چون من اصولا میگم گذشته رو باید فراموش کرد و بفکر آینده بود
خواهش میکنم،
خب شاید حقته تنها باشی
همه رو روانی کردی
در رفتن
من ................؟
عزیزم میگم تموم شدن، رفتن خونه که برن سربازی، بعدشم شغل شریف بیکاری!!!!
الانم چند نفر میخان بیان هم اتاقیم بشن، خودم فعلا تنهایی رو دوست دارم، میخام یه خرده تو آرامش به خودم فکر کنم
جدا تو این 6 سالی که خوابگاه بودم همیشه اتاقی که من بودم یکی از بهترین و شادترین اتاقای خوابگا بودههمش موزیک و ورق بازی و چرت و پرت گفتن
کسی از دست ما فرار نمیکنه، اونایی که فرار میکنن خودشون روانی هستن
اره یه کم اهنگ کردی بزن شاد شی
ای ول این رو خوب اومدی
آهنگ کردی با صدای بلند حال میده
مخصوصا ناصر رزازی، حسن زیرک و بقیه دوستان
بیش از 35 گیگ آهنگ کردی دارم
سلام محمد جان
اگر همه تلخی های پیدا شده برای ادمی رو به حساب
تنهائی
بگذاریم
از حق نمیشه گذاشت و باید گفت یک حس داره
شناختن خود با تمام درونیاتت
چیری که ائینه ی دیوار به ادم نشون نمیده
امید که به شادی برسی
سلام دوست عزیز
مرسی که به وبلاگم سر زدی
تنهایی درسته تلخی ولی بعضی وقتا از همنشینی با خیلیا شیرینتره
تنهایی فقط درصد کمی از تلخیای آدمیست، اتفاقا بیشتر تلخیا از تنها نبودنه و اینکه آدما فرصت خودشناسی رو ندارند،
هرکس که بتونه خودش رو واقعا بشناسه، دیگه فکر نکنم تلخی ای داشته باشه
من که از تنهایی خوشم نمیاد، ولی فعلا که قسمت اینه تنها باشیم تا بیشتر به اشتباهاتمون فکر کنیم
همچنین امیدوارم همیشه شاد باشی و خندان و دیگران رو هم خندان کنی
منم تو همین جرگه ام محمد
سخته میفهمم
نازه تو هنوز بیکار نشدی بفهمی
ایشالا ک ....
ااااااا مبارکه، ایشاللا موفق باشی
کسی بیکار نیست تو این مملکت، همه سر کاریم
که چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اینم خوشکله اما معلوم نیست دختره خوبیم باشه
باید بریم تحقیق
البته دوست دختره خوبیه
آره داداش برام برو تحقیق ببین خوبه یا نه؟
درود بر تو عزیز
محمد جان
درسته که تنهائی تلخ است و جانگدازه و طاقت فرساست
به مرور اگر ادامه داشته باشد
موجب کم حرفی و بعد حاطل آن بغضی غیر قابل درمان می شود
بله در حکایات ناب ایران است که می گوید
عارفی در حال خواندن کتابی بود و دوستی انگونه که تو گفتی واردش شد
و گفت دیدم تنهائی وارد شدم . آن روشن دل گفت. وقتی که تو وارد شدی
من تنها شدم
تو نیز اوقات تنهائیت را امیدوارم
اینگونه تنها بمانی
درودی به بلندا و پایداری دماوند
مرسی استاد گرانقدر
من که از تنهایی خوشم نمیاد.ولی بعضی وقتا واسه صاف شدن دل آدمی از ناپاکیا و فکر کردن به اشتباهات گذشته برای کسب تجربه لازمه
خودم به اندازه کافی بغض غیر قابل درمان دارم، که تحمل این یکی هم زندگی رو برام سختر و غیر قابل تحمل میکند
دوستی با افرادی مثل شما میتونه تنهایی آدم رو به شکل مفیدی پر کنه و مرهمی باشه بر زخمهای این دل خسته
بازم مرسی
سلام
ممنون که به وبلاگم سر زدید. من به عشقم رسیدم. در واقع برای همسرم مینویسم.
امیدوارم شما هم یه روز برای همسرتون بنویسید. نگران بیکاری و بی پولی هم نباشید خدا بزرگه.
مرسی
امیدوارم که سالهای سال با همسرتان به خوشی و شادی و با عشق زندگی کنید.
من بعید میدونم چنین روزی برسه، ولی امیدوارم
اون که 100% خدا خیلی بزرگه
تازه من هم که بیکار نیستم دانشجو (علاف) هستم
پول هم که شکر خدا مشکلی نداریم